محرم که می شود..
محرم که میشود دوباره یاد خاطرات کودکیم و دستههای زنجیر زنی در ذهنم نقش میبندد..
محرم که میشود دوباره دلتنگ کبودی خالصانهی زنجیرزنی کودکیم میافتم...
من از کودکی با عشق تو بزرگ شدم، حسین..
من از کودکی با دلتنگی کربلای تو بزرگ شدم، حسین..
من از کودکی با نذری روضه هایت بیمه شدم، حسین...
من از روزی که یاد گرفتم گریه کنم معنی عشق را فهمیدم، حسین..
من از روزی که گریه کردم برمصیبتت، همان روز سند آزادیم هم امضا کردی، حسین..
من و محرم خاطرات مگویی بسیاری داریم...من و حسین عالمی داریم...
من و این روضه هات الحمدلله...
هرچه دارم از محرم و حسین و فاطمه (س) است...
سلام برمحرم...سلام بر لحظه لحظه خاطرات کودکی ام ..
سلام بر لحظه لحظه نفس کشیدن در زیر ولایت، حسین..