اولین نوشته ی سال 93 (سال فرهنگ و اقتصاد با عزم ملی و مدیریت جهادی)
عید رو تبریک نمی گم...به چندین دلیل و معنا..که اون ها رو هم نمی گم.. چون بعضی هاش به قول حاج حسن روحانی و هم فکرانشان افراطی به حساب می آییم...
امروز جمعه اول فروردین 93 به یک معنا اولین بار در حرم حضرت امام رضا (ع) ، حضرت آقا رو زیارت کردیم.
حقیقتا دیار پر برکتی بود . روز جمعه ، روز متعلق به امام زمان و توی حرم ودیدار نائب امام زمان(عج) ... حقیقتا برکت داشت. خیلی به ما اضافه شد...
دیدار امروز از جهت هایی خیلی خاطره شد...
پ ن: داشتم به این دو عکس نگاه می کردم ، با خودم می گفتم که اگه یه روز این همه جمعیت عاشق منم داشته باشم ، اون روز واسه من چه اتفاقی می افته، که به هیچ نتیجه ای جز مغرور شدن نرسیدم...
پ ن: به ادامه ی مطلب توجه کنید..
پ ن: این مطلب تا چندین وقت مطلب اول خواهد بود.پس به یک معنا مطلب اول سال 93 من است
یکی اینکه همیشه دوست داشتم که برم جایگاه ویژه بشینم...امروز جایگاه ویژه نشسته بودم..
یکی اینکه آقا رو تا به این حد از نزدیک ندیده بودم البته به یک معنا...
یکی آقا خیلی با حال صحبت می کردند..مخصوصا اونجایی گفتن به درک ..هرچی زور داشتیم خالی کردیم و شعار دادیم...
یکی این برادر م.پ(معروف به اکبر انجمن) که با ما اومده بود اوایل این شعارها رو قاطی می کرد و یه جا گف درود بر آمریکا...تا قشم خندیدیم
یکی آقا خیلی با حال دشمن رو تحقیر می کرد ، خیلی با آرامش و با یک لبخند دشمن رو به قول خودمون می شست و لی بعضی این مسئولین ما با کلی زور و تغییر رنگ دادن یه جمله ای ساده می گن...
یکی آقا یه جمله گف قابل توجه آقای هاشمی: اینکه افرادی به انتخابات شبهه وارد می کنند... این ناسپاسی است
یکی ما رفتیم با یه پلاکارد که روش نوشته شده بود "من دیپلمات نیستم،انقلابیم" که خودمون رو رسانه ای کنیم و به قولی ریا کنیم ... ولی ازمون گرفتن..
یکی این بود که بنده خدا آیت الله طبسی اومد که سخنرانی کنن ولی مردم هی شعار میدادن که ای پسر فاطمه منتظر توهستیم...ا
یکی اینکه ما یه دوستی داشتیم و داریم و خدا کنه با اتفاقاتی که داره می افته واسش، که ان شاالله در ادامه ی داستان هم داشته باشیمش به نام ع.ک.ک(در صورت رضایت اسمش منتشر خواهدشد)به اون کارت جایگاه ویژه نرسید با وجود اینکه خودش کارت ها رو جور کرده بود....آخ آخ آخ ...هم خودش و هم دل ما و هم طبیعت به حالش سوختن...نمیدونی چه روزی بود، له له شدیم..داغون...نفسانیتمون حال اومد...
یکی از چیزایی که در حین سخنرانی حضرت آقا ذهنم رو مشغول کرده بود این بود که: آمدن به جایگاه ویژه کارخوبیست؟؟؟؟ آیا ؟؟
اگه چیزی یادم اومد به این نوشته اضافه خواهد شد...
خوش به حالتون...
به حالتون غبطه میخورم...
امیدوارم اگر لیاقت دیدار ندارم خداقل بتونم وسعی کنم مثل اویس قرنی بشم...!!!
التماس دعای فراوان